شاعر : حسن واشقانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل
آنکه اینگونه به خون قامت اوغلتیده استسیزده بار زمین دورقدش گردیده است این گل تر که چنین خفته به خون پیکر اوصورتش را لب شیرین حسن بوسیدهاست
به رکاب حسرت بوسیدن پایش باقیستاین نهالیست که برسرو،قدش بالیدهاست دشمن ودوست همه محوتماشای ویاندلشگر حُسن ببین تا چه بساطی چیده است! این قیامت قد ازآن خیمه کمی دور کنیدمادرش تاکه نبیند که کفن پوشیده است آنقدر خوب وعزیز است گل باغ حسنکه شه ازاکبرخود بیشترش بوسیده است رفت تا این تن گلگون به حرم،زینب گفت:بشکند دستپلیدی که گلم راچیده است سـائـلا بر در کـاشـانـه او گـر نـگـریبینی آنجا که چهها کرده،چهها بخشیده است